آثار مثبت و منفی تلویزیون
بیشتر تحقیقات انجام شده درباره تلویزیون در داخل و خارج از کشور به تأثیر آن بر مخاطبان کودک و نوجوان پرداخته است. یکی از دانشمندان علوم اجتماعی میگوید: «این اعتقاد که تلویزیون بد است، در بعضی موارد، یک نظریه بسیار متحجرانه است که بخشی از جامعه و فناوری امروزی را به نفع جوامع قدیم طرد می کند. در حالی که اغلب فرمهای اجتماعی و فرهنگی به وسیله تلویزیون، درونی می شوند».
به نظر عدهای دیگر از صاحب نظران، تلویزیون نقش مؤثر و مثبتی را در جامعه ایفا میکند که میتوان برخی از این آثار را چنین بیان کرد؛ باعث تنویر افکار می شود، آموزش می دهد و ارشاد می کند،موجب پیشرفت جامعه و باعث وحدت خانوادگی می شود.
صاحبنظران و محققان در مقابل آثار مثبت تلویزیون، به اثرات منفی آن نیز توجه جدّی نشان دادهاند که به طور مسلم این تاثیرات بر روی کودکان چند برابر است. برای نمونه، در یک نظرسنجی که در کشور فرانسه انجام شده است، 51 درصد پاسخگویان اظهار داشتهاند تلویزیون باعث تنبلی کودک و نوجوان می شود و آنها را از کار کردن باز می دارد.
دو نفر از اندیشمندان اجتماعی نیز با بررسی نگرانی شدید والدین و مسئولان تربیتی بیان کردهاند که بیشتر مطالعات در کشورهای پیشرفته نشان داده است والدین از اثرات منفی تلویزیون بر فرزندان خود نگرانند و می گویند فرزندانشان از کنترل آنها خارج شدهاند و نمی توانند میزان و نوع تماشای آنها را کنترل کنند.
محققان به آثار منفی تلویزیون در ابعاد گوناگون آن توجه کردهاند اما بیش از همه، خشونت ـ که محصول فیلمهای خشن است و میتواند نوجوانان را بیشتر تحت تأثیر قرار دهد ـ نظر مطالعهکنندگان اثرات منفی تلویزیون بر کودکان و نوجوانان را به خود جلب کرده است. همچنین برنامههای هراسانگیز، خشن و سرشار از شرارت و آزار رسانی اصولاً در کودکان و نوجوانان اثرات نامطلوب هیجانی گذاشته و حالت اضطراب و نگرانی مفرط و نوعی دلواپسی را ایجاد کرده است.
یکی دیگر از آثار عمیق تلویزیون، قدرت تلفیقی آن است. تلویزیون با نمایش داستانها و وقایع مختلف در اندیشه نوجوان تماشاگر نفوذ می کند و او را به شیوههای گوناگون تحریک می کند. بنابراین، از آنجایی که گرایش تلقین پذیری کودک و نوجوان بیشتر است، به سادگی منحرف می شود و تحت تأثیر القائات تلویزیون قرار می گیرد.
ابعاد تربیتی تلویزیون
الف) اعطای بینش
یکی از ابعاد کارکرد تربیتی تلویزیون، القای بینش هایی است که از این رسانه منعکس می شوند. مخاطبان رسانه تلویزیون، در اثر استفاده از برنامه های آن به دانش ها و بینش های نشر شونده از تلویزیون دست پیدا می کنند. گفته می شود که روند یادگیری و کسب معرفت از تلویزیون، در بیشتر وقت ها فارغ از قصد و نیت بیننده تحقق پیدا می کند.
افراد به ویژه کودکان، بیشتر برنامه های تلویزیون را همچون سرگرمی نگاه می کنند، نه به قصد کسب دانش و معرفت. ولی در عین حال، فرایند کسب دانش و بینش از تلویزیون، به صورت ناخودآگاه به وقوع می پیوندد.
کسب دانش و بینش مخاطبان از تلویزیون چه آگاهانه باشد و چه ناآگاهانه، نشانگر موقعیت مهم تلویزیون در اعطای بینش های تازه به بینندگان یا تغییر اعتقادات آنان است.
در مواردی که رسانه تلویزیون، به القای بینش های خاص، همچون رسالتی برای خودش بنگرد، عمق و گستره تأثیر تلویزیون در این جهت، بیش از موارد دیگر خواهد بود. امروزه تلویزیون هایی که با این هدف برنامه پخش می کنند، رشدی فزاینده دارند.
ب) ایجاد گرایش
تأثیر تربیتی تلویزیون بر افراد، بیشتر به صورت چند بعدی به وقوع می پیوندد. یکی از ابعاد آن، تأثیر برنامه های این رسانه بر نگرش های مخاطبان است. محتوای تلویزیون، فضیلت های خاصی را به مخاطب القا می کند که مواردی از آن به صورت عقیده برای مخاطب درمی آید.
تردیدی نیست که پیام های رسانه تلویزیون، در انتقال نگرش های خاص خنثی عمل نمی کند، بلکه دربردارنده نگرش های خاصی برای مخاطب است. از طرف دیگر، پیام های تلویزیون زمانی تأثیرگذار است که زمینه های روانی و اجتماعی آن برای مخاطب فراهم شود.
بخش زیادی از برنامه های تلویزیون، سبک و سیاق عاطفی و انگیزشی دارد. از این رو، همیشه تلویزیون با نگرش های مخاطب درگیر است. از آن جا که بخش زیادی از مخاطبان تلویزیون کودکانند، تغییر نگرش های مخاطبان و ایجاد نگرش های تازه در آنان هم تشدید می شود و هم با سهولت انجام می پذیرد.
ج) معرفی الگوهای رفتاری
تأثیر تربیتی تلویزیون، تنها در بخش های بینشی و گرایشی خلاصه نمی شود، بلکه در حیطه عمل هم، راه و روش خاصی را برای مخاطبانش عرضه و معرفی می کند.
نظریه موسوم به «مدل سازی»، سازوکار تأثیر تربیتی تلویزیون در حوزه رفتار را چنین بازگو می کند که بازیگران تلویزیون و شیوه های رفتار آنان در مواقع مختلف برای مخاطبان این رسانه به عنوان الگو عمل می کنند. مخاطبانی که از جاذبه های تلویزیون تأثیر می پذیرند، همیشه سعی می کنند در موقعیت های همسان با مواقعی که در تلویزیون مشاهده کرده اند، رفتارهایی را شبیه به رفتارهای بازیگران تلویزیونی از خودشان دهند.
اصطلاح مدل در این نظریه، هم شامل شخصیت های نمایش داده شده در تلویزیون می شود و هم رفتار آنان را دربرمی گیرد. این نظریه، تأثیرپذیری افراد از تلویزیون را ظریف و در مواردی فارغ از قصد و نیت مدیران رسانه توضیح می دهد. به این معنا که در مواردی ممکن است بینندگان چیزی را از تلویزیون به عنوان الگو برگزینند که مدیران رسانه قصد الگوسازی آن را نداشته اند.
سازوکار الگوگیری مخاطبان تلویزیون از رفتارهای به نمایش در آمده در آن رسانه، طبق نظریه مدل سازی، چنین بازگو شده است:
یک ـ تماشاگر، رفتار خاصی را از بازیگر رسانه مشاهده می کند.
دوـ مخاطب رفتار مشاهده شده را درک و حلاجی کرده، خود را در جای بازیگر قرار می دهد.
سه ـ پس از آن، تماشاگر در موقعیت های همسان با موقعیت های نمایش داده شده، شبیه رفتار بازیگر در آن موقعیت عمل می کند.
چهار- تکرار رفتارهای مشاهده شده، احساس رضایتمندی تماشاگر را به دنبال دارد و این مثل شرطی شدن عمل می کند. یعنی تماشاگر در مقابل تکرار رفتار نمایش داده شده، رضایت مادی یا معنوی یا هر دو را به دست می آورد. تقویت و ترغیب مثبت، احتمال تکرار آن رفتار را از سوی تماشاگر افزایش می دهد.
بنابراین در فرآیند شکلگیری شخصیت کودکان، بیشترین نقش متوجه الگوهای رفتاری است. چرا که یادگیری، اساس رفتار آدمی را تشکیل می دهد. یادگیریهای غیر مستقیم، ضمنی یا مشاهدهای، پایدارترین و مؤثرترین نوع یادگیری محسوب می شوند و در این میان، مهمترین نقش بر عهده الگوهای رفتاری است.
به عبارت دیگر، از آنجایی که تقلید و همانندسازی یکی از مهم ترین روشهای یادگیری در کودکان است، هر قدر الگوی رفتاری نزد کودکان از شخصیت محبوبتری برخوردار باشد، به رفتارهای کلامی و غیر کلامی آنها بیشتر توجه می شود. از آنجا که آگاهی در سنین مختلف کودکی فرق می کند، نقش برنامه سازان در معرفی الگوها و ایجاد شناخت و درک کودک بسیار مهم است.
لزوم توجه والدین به محتوای برنامه های کودکان
هم اکنون که تلویزیون به ملزومات اصلی زندگی خانوادهها به ویژه خانوادههای نوپا تبدیل شده است، پدر و مادرها ـ که از این امکانات به عنوان وسیلهای برای پر کردن اوقات فراغت خانواده به ویژه کودکان استفاده می کنند ـ تلاش دارند به خیال خود برنامههای ویژهای را برای ایشان طراحی و تدارک ببینند. بیشتر خانوادهها بی هیچ نگرانی، کودک خود را در مقابل برنامههای پخش شده از تلویزیون یا ماهواره قرار می دهند و هر روز به عنوان جایزه، یک سی دی انیمیش به او هدیه می دهند تا بقیه ساعتهای خالی خود را نیز مقابل دستگاه و در حال تماشا بگذراند.
جالب است به این نکته توجه کنیم که این گونه برنامهها که ویژه کودکان طراحی و تولید می شوند، از نظر حرفه ای و صرف هزینه، به مراتب پیشرفته تر و گران تر از بسیاری تولیدات دیگر هستند. پرسش مهم این است که آیا هزینههای میلیاردی تولید این برنامهها، تنها برای سرگرم کردن کودکان صرف می شود؟
آیا تا کنون به محتوای این انیمیشنها وفیلم ها توجه کردهایم؟ به گفته محققان کودک در سنین سه تا پنج سالگی فقط بیننده است و هنوز قدرت تشخیص خوب و بد و تحلیل کافی را ندارد. برای همین، هر آنچه را می بیند به عنوان یک پدیده خوب و در عین حال، واقعی می پذیرد. در این میان، ابزارهای قدرتمند رسانه نیز به واقعی تر نشان دادن این آثار کمک می کنند.
انیمیشنهای فوق حرفهای موجود در بازار و پخش شده در رسانهها که حتی ذهن انسان بزرگسال را در تشخیص واقعیت و مجاز دچار ابهام می کنند، به تدریج در ذهن کودکان رسوخ می کنند و مبانی تربیتی و فرهنگی او را در آینده شکل می دهند.
بیشتر این مؤلفههای فرهنگی، متأسفانه با فرهنگ بومی و باورهای دینی ما هماهنگی ندارند. برای نمونه، تقریبا در همه این انیمیشنها که حتی در رسانه ملی نیز بارها پخش می شوند و متأسفانه در انیمیشنهای ایرانی نیز رسوخ کرده است و ترویج می شود می بینیم که دخترها و پسرها با هم دوست هستند.
رابطه دختر و پسر در این انیمیشنها (خواسته یا ناخواسته) در حالی گسترش می یابد که همین دختران و پسران، چند سال بعد با سختگیری و جلوگیری شدید جامعه و خانواده از ارتباط آزاد بر پایه آموزههای دینی و عرف اجتماعی روبهرو میشوند و این یعنی تقابل یا تضاد فرهنگی.
اگر بر این باور باشیم که فرهنگ، برآیند باورهای اجتماع است و کودکان امروز با باورهای خود، فرهنگ و باور فردای جامعه را شکل می دهند، این امر می تواند همان هدف جنگ نرم در عرصه فرهنگی باشد که نشانه آن، افکار و باورهای کودکان و نونهالان امروز جامعه است.
کودک ما در انیمیشنهایی که از طریق تلویزیون، ماهواره و ویدیوکلوپها در اختیارش نهاده می شود و حتی والدین به عنوان پاداش یک کار نیک به او می دهند، با خشونت، ترس، دلهره، پرخاشگری و حتی متأسفانه تا اندازهای سکس در سطوح گوناگون روبهرو می شود. از آنجا که هنوز تفکر انتقادی و تحلیلگری بر مبنای حقایق و دادهها در او شکل نگرفته است، قطعاهمه اینها را به عنوان مواردی معمولی، سالم و قابل پذیرش می پذیرد و اینها به تدریج، باورها و ایدهآلهای آینده او را می سازد.
دینی شدن رسانه کودک
مدیریت برنامه سازی کودک در داخل کشور باید به صورت جمعی از کارشناسان دین، کودک و رسانه انجام گیرد و گروهی با حضور کارشناسانی از حوزه علمیه، روانشناسان، جامعهشناسان، کارشناسان تربیتی حوزه کودک و نوجوان و برنامهسازان ... تشکیل شود تا برنامههای کودک و نوجوان تحت نظارت این شورا تولید و پخش شود.
در شرایطی که کودک می تواند در خانه بنشیند و با تمام دنیا در ارتباط باشد لازم است مسئولان و برنامهسازان تلویزیونی نسبت به اهمیت تولید برنامههای قرآنی و دینی برای کودکان و نوجوانان آگاه باشند و تلاش کنند تا مفاهیم ناب را به موقع و در سنی که به گفته رسول مکرم اسلام (ص) همه چیز در کودک ثبت می شود، منتقل کنند.
مسئله مهم بعدی بحث انتقال داستان های قرآنی است که در مقطع سنی کودکان امکان بسیاری برای این موضوع وجود دارد و جا دارد با بررسی و به کار گیری قدرت هنر، قصه های قرآنی در زیباترین قالب به کودکان ایرانی منتقل شود.