در این فصل ما قبل آخر، متحدان قدیمی آزموده میشوند و متحدان جدید پیمان می بندند، همچنین زمستان در وستروس به همراه خود چیزهای بسیاری را راجع به ژان اسنو آشکار میکند. سرسی، دوستان خویش را از دست میدهد، و آشکار میشود که دسیسه چینی مداوم و خیانت او را به جاهایی نامعلوم می کشاند. سنسا و آریا استارک باید تصمیم بگیرند که به چه کسانی وفادار بمانند، درحالیکه دانریس از همگان میخواهد در برابر او زانو بزنند و همراه با اژدها به جنگ با خاندان لنیستر بروند.
در همان حالی که خانواده های هفت اقلیم در حال نزاع با یکدیگرند، لشکر وایت واکرهایِ نیمه مرده به عنوان یک تهدید مطرح میشوند. اگرچه این فصل جدید مناسب حال و هوای پس از عروسیِ خون فصل چهار نیست، این فصل کار شایسته سازگار ساختن بخشهای متنوع تماشایی این سریال به همراه تحول شخصیتها و تغییر بازیها را به انجام میرساند.
در زمانه عدم قطعیت سیاسی و ناآرامی اجتماعی، پخش این سریال هیجان انگیز نروژی بسیار به موقع بود. والکرین با طرح داستان بیمارستانی پنهان در ایستگاه مترو متروکه ای در شهر اسلو به خوبی فراتر از نوآرها معمول سرزمینهای شمالی اروپا ظاهر میشود. راون (سون نوردین) جراحی ماهر است که به شکلی مایوسانه ای تلاش میکند تا درمانی برای همسر در حال اغمای خویش بیابد. ولی وقتی بیمارستان مانع این درمان خطرناک میشود، راون به کمک لایف، شخصیتی بدبین به همراه نگاهی آخرالزمانی نسبت به جهان- عهده دار درمان همسرش در کلینیکی غیرقانونی میشود، کلینیکی که به افراد بدون هویت اختصاص دارد.
شخصیتهای به لحاظ اخلاقی مبهمی که خود را برای یک فاجعه بالقوه جهانی آماده میکنند، فاجعه ای که تا انتهای داستان تماشاگر از آن چیزی درنمی یابد. در یک بازسازی انگلیسی زبان این سریال با شرکت مارک استرانگ این اتفاقات در لندن روی میدهد، ولی خود این بازسازی را نشان از این بگیرید که بهتر است نسخه نروژی آن را تماشا کنید.
دیوید سیمون سریالِ وایر به همراه جورج پلاکانوس محله ای منور از نور نئون در اطراف میدان تایمز را استادانه بازسازی کرده اند که به محله شیطان مشهور است و فضای سریالی را میسازد که قصد دارد چگونگی بنیانگذاری صنعت پورنوگرافی در دهه ۱۹۷۰ را نشان میدهد. اما این سریال نوستالژیای مسحورکننده به سبک سریال مدمِن (Mad Men) نیست، بلکه نشان از دوران تراویس بیکل دارد، دورانی که زنان همچون دارایی قلمداد میشدند: منجلابی کثیف که از آن باید به هر قیمتی امتناع کرد. سریال درباره شخصیتهای این جهان هیچ قضاوتی نمیکند، جهانی متشکل از دزدان، پلیسها و مباشران آنها و نیز کسانی که برای تهیه غذای کودکانشان تن فروشی میکنند.کانون این سریال خیابان ۴۲ نیویورک است که شخصیتهای مختلف سریال با یکدیگر رویاروی می شوند. در اینجا میخانه دار سختکوش وینسنت (جیمز فرانکو، بازیگر دوقلوهای مثل هم) با کندی (مگی گیلندال) روبه رو میشود، فاحشه ای که در جستجوی راهی هوشمندانه برای بیرون آمدن از این وضعیت است، و به پیشگام صنعت میلیون دلاری سکس تبدیل میشود. اگر میخواهید از واقعیتهای جهان فرار کنید دیدن این سریال چاره آن نیست.
بازیگر جدی سریال مدمِن (آلیسون بری) قادر نیست که نقشی شایسته در هالیوود دهه هشتاد میلادی بیابد، در گزینش بازیگری برای همگان شرکت میکند، و به دنبال زنان غیر عادی میگردد، و سر آخر به گروهی از بازیگران می پیوندد که میخواهند در عالم کشتی ستاره شوند. این سریال ملهم از برنامه واقعی درباره لیگ کشتی زنان دهة هشتاد است. بازیگر نقش اول این کمدی را سام سیلویا بازی میکند، کارگردانی بداخلاق و زنستیز، که عهدهدار ساختن شویی است تا از آن طریق بتواند هزینه ساخت فیلم رویایی خویش را تامین کند.
کیت ناش نقش هنرپیشه احمقی را بازی میکند که دلباخته کارگردان درهم شکسته میشود، و در همان حال میانه بتی گیلپین با بِری که سابق بر این ستاره اپراهای آبکی بوده خوب میشود، رابطه ای که برای این شو میتواند همچون یک تهدید باشد. اگرچه این کشتی گیران کاملا مضحک به نظر میرسند، و همه شخصیتهای آن نقصی دارند، ولی در نهایت از روی کاناپه به خاطر آنان به جلو می پرید و برای پیروزی آنها هورا می کشید.
یکی از کارهای موفق امسال کمدیی است از مایکل شور با همراهی کریستن بل و تد دانسون، که در خلق کمدیهای موقعیت متنوع به مرتبه ای میرسند که احتمالا تاکنون ندیده اید. کریستین بل در نقش النور شلاستروپ بازی میکند، زنی که در جهان پس از مرگ چشم می گشاید و با خوشآمد گویی مایکل معمار (دانسون) مواجه می شود، معماری که به او اتوپیای بهشت گونه ای را نشان میدهد که به آن مکان خوب میگوید. تنها یک اشکال وجود دارد، النور میداند که او در واقع به آنجا و بقیه آدمهای خوب آنجا تعلق ندارد. النور با اخذ درسهای اخلاق از همزاد خویش شیدی تصمیم میگیرد که فرد بهتری شود تا بدینوسیله در مکان خوب باقی بماند.
دیوید فینچر و چارلیز ترون تهیه کنندگان این درام داستانی اقتباس گرفته از رویدادهای واقعی هستند و قصد دارند که نشان دهند الگوی حاکم بر روان قاتلان زنجیره ای چگونه است. ما در این سریال -که بر مبنای زندگی واقعی مامور سابق FBI جان داگلاس ساخته شده - فعالیتهای مامور FBI هولدن فورد (ژاناتان گروف) را دنبال می کنیم که به همراه همکار بی دل و دماغش بیل دنش (هولت مک کانری) با اکثر قاتلان بدنام مصاحبه میکند، تا بتوانند نحوه فکر کردن آنها را درک کنند و از این طریق مانع جنایتهای بعدی شوند.
از برخی جنبه ها شکارجوی ذهن مانند زودیاک دیوید فینچر است، ولی در سراسر آن نوعی فضای تهدید و کمدی ساختگی حاضر است. در یکی از صحنه های آن ادموند کمپر بدنام و خوش زبان (با بازی کمرون بریتون) همراه با فورد و دنش بر قطعه ای پیتزا می خندند. کمپر می گوید: «بعضی وقتها واقعا دوست دارم که مغزتان را منفجر کنم» و تنش هم در پاسخ میگوید: «خوب این هم یک حبس ابد دیگر».
۴- دروغهای کوچک بزرگ
سال ۲۰۱۷ سالی بزرگ برای داستانهایی درباره زنان بود، و از میان آنها هیچکدام بهتر از اقتباس تلویزیونی رمان پرفروش لیانا موریارتی نیست، که در آن داستان یک قتل از نظرگاه سه مادر شکل میگیرد، آن هم در شهر ساحلی ظاهرا آرام مونتری در کالیفرنیا. نیکول کیدمن، ریس وایترسپون، و شایلن وودلی بازیگران این درام-کمدی سیاه و ویرانگر هستند که همه اسطوره های مربوط به ازدواج یا دوستی کامل یا پدر و مادر بی نقص را به پرسش می گیرند.
از نخستین لحظات این مستند خیره کننده که سِر دیوید اتنبرو روایتگر آن است، ما شگفت زده میشویم. از زمان اولین مجموعه سیاره آبی در شانزده سال پیش تکنولوژیهای مربوط به فیلمبرداری در زیر آب تحول یافته اند، و این امر را امکانپذیر کرده اند تا بسیار بیشتر از گذشته قادر باشیم به جهان بیگانه اعماق زیر آب سرک بکشیم. دوربین های سوار بر دولفین ها که باطری آنها توسط اقیانوس شارژ میشود، و دوربین هایی که بر پشت والها نصب می شوند؛ همه و همه به ما این امکان را می دهند تا به چشمان کوچکترین مخلوقات نگاه کنیم.
برخی از قسمتهای برجسته این مجموعه شامل ماهی دنداندراز با خالهای نارنجی، حلزون دو کپه ای،ماهی های غول پیکری که از آب به بیرون می جهند و پرندگان را در هوا شکار می کنند. این مستند نه تنها امکان مواجه های نزدیک با این موجودات خارق العاده را ممکن می سازد، بلکه همچنین تاثیری که ما انسانها بر ساکنان اقیانوسها می گذاریم آشکارتر می کند.
زنان در خیابانها راهپیمایی میکنند. نیروهای دست راستی به لطف حوادث تروریستی به قدرت بازگشته اند. مردم تلاشهای خطرناکی برای گذر از نواحی مرزی پوشیده از یخ و رسیدن به کانادا صورت میدهند. مردان نیروهای خود را علیه زنان به کار می گیرند. کمتر کسی می تواند انکار کند که مناسبترین سریال سال ۲۰۱۷ اقتباسی از رمان علمی تخیلی مارگارت اتوود در سال ۱۹۸۵ است، رمانی درباره زندگی در جامعه ای توتالیتر و به غایت محافظه کار در جایی که سابق بر این بخشی از ایالات متحده بوده است- داستانی ترسناک که همه اینها را نامحتمل نمیداند.
داستان در آینده ای نزدیک رخ میدهد، نرخ زاد و ولد به سبب بیماری و آلودگی نزول کرده، و جامعه به گونه ای دوباره سازماندهی میشود تا به شکل وحشیانه ای زنان را به انقیاد خود در آورد، آنها اجازه ندارند که سر کار بروند، یا دارایی هایی از آن خود داشته باشند، پول نگهدارند یا چیزی بخوانند. باقی زنانی که هنوز می توانند فرزند بیاورند به عنوان ندیمه در خانه های طبقة ممتاز به خدمت گماشته میشوند تا توسط صاحبان آن خانه ها باردار شوند و فرزند بیاورند. زمانی که اتوود رمان سرگذشت ندیمه را می نوشت گفت که او چیزی اضافه بر آنچه روزی و در جایی در واقعیت رخ داده به داستان نیفزوده است.
۱-تویین پیکس: بازگشت
واقعاً اتفاق افتاد. بازگشت دیوید لینچ و مارک فروست به زمین بازی سایه دار تویین پیکس-جایی که توهم دیدن یک شخص زنده، و سفرهای فرابعدی چیزهای غیرعادی نیستند-بیانگر ساخت سریالی آسان فهم برای همگان نیست، بلکه برعکس بیانگر خلق به یادماندنیترین، مالیخوییایی ترین و ترسناکترین لحظات تلویزیونی سال است. با دنبال کردن فصل دوم سریال در بیست و پنج سال پیش، ما مامور FBI دال کوپر (کیل مکلاچلان) را در ادیسه اش برای بازگشت به شهرک تویی نپیکس در واشنگتن دنبال می کنیم.
مکلاچلان هم در نقش مامور ویژه دال کوپر، هم در نقش همزاد او و نیز داگلاس داگی جونز بازی میکند، و لورا درن در نقش دیان، دستیار مرموز ( و سابقا پنهان) کوپر. لحظات بسیاری وجود دارد که سریال را بسیار ارزشمند می سازد: ناراحتی لاگ لیدی باعث میشود تا با مامور جانشین هاک تماس بگیرد؛ تاثیر مارلون براندویی مایکل کرا؛ روح در جعبه شیشه ای، بازگشت شخصیت دیوید بووی به منزل یک قوری چای داغ.
جهش ژنتیکی در طول عمر زنان جوان بعد از درمان سرطان پستان تاثیری ندارد.
جهش در دو ژن BRCA۱ و BRCA۲ احتمال سرطان پستان را چهار تا هشت برابر میکند.
تحقیقی که در بریتانیا روی ۲۷۳۳ زن انجام شده نشان میدهد که برداشتن هر دو پستان طول عمر زنان را تا ده سال پس از تشخیص سرطان افزایش نداده، از این رو متخصصان می گویند زنان باید بدون عجله تصمیم بگیرند که آیا جراحی گزینه مناسبی برای آنها هست یا نه.
ژن BRCA به ژن آنجلینا جولی معروف شده، بعد از اینکه این ستاره سینما هر دو پستانش را با جراحی برداشت چون متوجه شده بود که احتمال ابتلای او به سرطان پستان ۸۷ درصد است.
جهش در این ژنها باعث میشود که DNA توانایی اصلاح خود را از دست بدهد و به این ترتیب احتمال سرطان افزایش پیدا کند. این ژنها به جز سرطان پستان احتمال سرطان تخمدان و پروستات را هم افزایش میدهند. آنجلینا جولی دو تخمدان و لولههای رحم خود را هم برای پیشگیری از سرطان با جراحی برداشته است.در بریتانیا بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸، از ۲۷۳۳ زن ۱۸ تا چهل ساله که در بیمارستانهای این کشور برای سرطان پستان درمان شدند، دوازده درصد ژن جهش یافته BRCA داشتند. پژوهشگران در تحقیقی که نتایجش در نشریه سرطان شناسی لنست منتشر شده، این زنان را که ژن جهش یافته داشتند تا ده سال بعد دنبال کردند.
در این ده سال ۶۵۱ زن به دلیل سرطان پستان درگذشتند، اما نکته مهم این بود که زنانی که ژن جهش یافته داشتند، شانس زنده ماندنشان در سال دوم، پنجم و دهم با کسانی که ژن جهش یافته نداشتند تفاوتی نمیکرد. ضریب توده بدنی و قومیت هم تفاوتی در طول عمر این زنان ایجاد نمیکرد.
یک سوم زنانی که ژن جهش یافته داشتند هر دو پستانشان با جراحی برداشته شد اما به نظر میرسد که تا ده سال بعد از تشخیص، جراحی تاثیری بر طول عمر آنها نداشته است.
پروفسور دایانا اکلس استاد دانشگاه ساوتمپتون و نویسنده این تحقیق، میگوید: "به زنانی که سرطان پستانشان زود تشخیص داده میشود و ژن جهش یافته دارند، بلافاصله بعد از تشخیص یا بعد از شیمی درمانی توصیه میشود هر دو پستان را با جراحی بردارند."
"اما یافتههای ما دال بر این است که لازم نیست در کنار درمانهای دیگر، جراحی هم بلافاصله انجام شود."
"البته شاید جراحی در کاهش خطر بیماری در درازمدت مفید باشد، مثل دو تا سه دهه بعد از تشخیص اولیه."
فیونا مک نیل، فوق تخصص جراحی پستان که در این تحقیق مشارکت نداشته میگوید: "این تحقیق به زنان، بخصوص آنها که فاقد سه گیرنده (triple negative) یا حامل ژن BRCA هستند اطمینان خاطر میدهد که نگهداشتن پستانها و پرتودرمانی در ده سال اول بعد از تشخیص، گزینه بیخطری است و برداشتن هر دو پستان به عنوان درمان اولیه ضروری یا الزامی نیست."
"از این نظر، زنان جوانتر مبتلا به سرطان پستان باید سر فرصت به این موضوع فکر کنند که آیا برداشتن هر دو پستان -به عنوان استراتژی کاهش خطر در درازمدت- گزینه درستی است یا نه."
سرطان پستان سه منفی نوعی سرطان پستان است که سلولهای سرطانی فاقد گیرنده استروژن، پروژسترون و پروتئین HER۲ است. این نوع سرطان بیشتر در زیر چهل سال و در سیاهپوستان دیده می شود. برخی از زنانی که سرطان پستان سه منفی دارند ممکن است ژن معیوب BRCA۱ هم داشته باشند.
زنان واقعا پر استقامتتر از مردان هستند.
اگر همیشه سر این موضوع با دوستانتان بحث میکردید، حالا یک تحقیق علمی هم دارید که در راستای ادعایتان طرح کنید.
نتایج یک مطالعه جدید نشان میدهد که در شرایط بسیار سخت مثل قحطی، شیوع بیماریهای واگیردار، یا حتی اسارت، زنان بیش از مردان دوام میآورند.
در عصر حاضر نیز زنان تقریبا همه جای دنیا بیش از مردان عمر میکنند. مثلا در انگلستان، امید به زندگی برای زنان ۸۳ سال است و برای مردان ۷۹.۵ سال. (در اسکاتلند این ارقام به ترتیب ۸۱ و ۷۷ است.)
مطالعه اخیر در دانشگاه جنوبی دانمارک و روی هفت نمونه تاریخی که جوامع بشری در شرایط بسیار سخت قرار گرفته بودهاند، انجام شده. هدف مطالعه درک بهتر اختلاف عمر بین زنان و مردان بوده.
از نمونههایی که محققان این دانشگاه مطالعه کردهاند، میتوان به قطحی ایرلند بین سالهای ۱۸۴۵ و ۱۸۴۹ میلادی و دو شیوع سرخک در ایسلند در سالهای ۱۸۴۶ و ۱۸۸۲ میلادی اشاره کرد. نمونه دیگر تجربه بردههای لیبریایی است که اوایل قرن نوزدهم میلادی در آمریکا آزاد شدند و به آفریقا بازگشتند و بسیاری چون در معرض بیماریهایی که در آمریکا نبود قرار گرفتند، مردند.
در همه این نمونههای تاریخی، امید زندگی به شدت کم شد. مثلا در شیوع سرخک در ایسلند (۱۸۸۲)، امید زندگی برای زنان از حدود ۴۴ سال به حدود ۱۹ سال رسید، و برای مردان از حدود ۳۸ سال به اندکی زیر ۱۷ سال.
محققان دانشگاه جنوبی دانمارک مشاهده کردهاند که در همه جوامع مورد بررسی، و تقریبا در همه گروههای سنی، نرخ مرگومیر زنان کمتر بوده، و جز یک مورد استثناء زنان بیش از مردان عمر میکردهاند.
ادعای این محققان این است که دلیل اصلی اختلاف امید به زندگی بین زنان و مردان، نرخ مرگومیر نوزادان است. آنها میگویند: "در شرایط بسیار سخت و کشنده، نوزادان دختر بهتر از نوزادان پسر مقاومت میکردند".
و بر این مبنا نتیجه گرفتهاند که: "این واقعیت که در شرایط بسیار سخت، و در بدو تولد که تفاوتهای رفتاری و اجتماعی دو جنس کمینه است، مادهها بیش از نرها زنده میمانند، شاهدی است بر این فرضیه که برتری زنان در بقا دلایل بنیادی زیستشناختی دارد".
نویسندگان گزارش تأکید کردهاند که بر اساس یافتههای این تحقیق مزیت زنان به مردان در محیطهای مختلف کم و زیاد میشود و عوامل اجتماعی هم روی آن تأثیر دارد.
آنها به نتایج تحقیقهای دیگر اشاره کردهاند که اختلاف هورمونی را عامل اختلاف مرگومیر زن و مرد میداند. مثلا استروژن که در زنان بیش از مردان یافت میشود، خاصیت ضدتورمی دارد. در حالی که تستسترون که در مردان بیشتر است، ممکن است باعث ضعف سیستم ایمنی بشود.
پروفسور ویرجینیا زارولی، سرپرست این تیم تحقیقاتی، میگوید: "شرایط مردم در نمونههایی که بررسی کردیم حقیقتا وحشتناک بود. و با اینکه در این دورههای بحران مزیت بقای زنان افت میکرد، همچنان آنقدر بود که بیش از مردان زنده بمانند. یعنی حتی در دورههایی که مرگ و میر زیاد بود، زنان بیش از مردان عمر میکردند".
پژوهشگران موفق به یافتن ژن طول عمر در میان اعضای یک اقلیت مذهبی در آمریکا شدهاند.
گزارشی که در نشریه علمی ساینس ادوانسز Science Advances منتشر شده حاکی از آن است که تحقیقات ده ساله در مورد اعضای فرقه مسیحیان آمیش توانسته است راز طول عمر در انسان را تاحدودی مشخص کند. جامعه آمیش ساکن ایالت ایندیانا در آمریکاست و اعضای آن به شیوه سنتی و بدون استفاده از دستاوردهای فنی جدید زندگی می کنند. این تحقیقات نشان داده که در بعضی از اعضای این فرقه یک ژن جهش یافته وجود دارد که باعث افزایش عمر و برخورداری از سلامت بیشتر می شود.
گروه تحقیقاتی متشکل از پژوهشگرانی از آمریکا و ژاپن در حال آزمایش دارویی هستند تا بتوانند تاثیر این جهش را در افراد بازسازی کنند و تا بتوان آن را برای مقابله با بیماری های دوران سالمندی و افزایش طول عمر به کار گرفت.
دوگلاس وگگان، رئیس دانشکده علوم پزشکی دادنگاه نورثوسترن فینبرگ و نویسنده گزارش این تحقیقات گفته است که دارندگان این ژن "نه تنها بیشتر عمر میکنند بلکه از سلامت بیشتری هم برخوردارند. این سالمندی مطلوبی است."
پژوهشگران در این تحقیقات ١٧٧ عضو فرقه آمیش در ایندیانا را مورد آزمایش قرار دادند و مشخص شد که ٤٣ تن از آنان دارای نسخه ژن جهش یافته موسوم به سرپین ١ (ُ Serpine 1) هستند. دارندگان این ژن به طور متوسط ٨٥ سال و سایر اعضای این گروه که فاقد این ژن هستند به طور متوسط ٧٥ سال عمر میکنند.
علاوه بر این، دارندگان ژن در این جامعه مذهبی کمتر از سایرین به دیابت مبتلا میشوند و بدن آنان سوخت و ساز بهتری دارد.
این پژوهش نشان داد که ژن مورد نظر مانع از فعالیت پروتئین عامل پیری میشود دانشگاه نورث وسترن در همکاری با دانشگاه توهوکو در ژاپن دارویی را مورد آزمایش قرار داده که همانند این ژن عمل میکند. انتظار آنان این است که استفاده از این دارو پیری را به تاخیر اندازد و مهمتر از آن، مانع از بروز امراض دوره کهولت شود.
تا کنون بیخطر بودن این دارو برای انسان در آزمایشهای صورت گرفته ثابت شده و در حال حاضر، مرحله دوم آزمایش در ژاپن برای تعیین تاثیر آن در مبتلایان به دیابت نوع ٢ و چاقی در جریان است.
دانشگاه نورث وسترن از مراجع آمریکایی خواسته است اجازه آغاز آزمایش این دارو از سال آینده را صادر کنند.
آمیشها به فرقه آنابابتیسم تعلق دارند که شعبهای پروتستانها محسوب میشود و وجه مشخصه اعتقاد آنان این است که تعمید فرد به نشانه پیروی واقعی از مسیحیت باید زمانی انجام شود که او به ایمان خود وقوف یافته و آن را پذیرفته است و تعمید نوزادی که هنوز قدرت شناخت ندارد درست نیست.
آمیشها بدون استفاده از ابزار و وسایل جدید زندگی میکنند.
نتیجه یک پژوهش در دانشکده فنی جورجیای آمریکا نشان داده که سرگردانی ذهنی در حین انجام کار لزوما بد نیست و حتی ممکن است نشانهای از هوش بالا و خلاق بودن باشد.
اگر چه ممکن است پرش ذهن بطور مستقیم بر انجام کارهای دستی تاثیر منفی بگذارد، اما فواید دراز مدتی دارد، از جمله تقویت مهارت برنامهریزی برای آینده و توانایی حل مسئله.
کریستین گدوین، یکی از پژوهشگران این تحقیق به بیبیسی گفت که برخی از تحقیقات تازه نمایانگر اثرات مثبت سرگردانی ذهنی بر خلاقیت هستند: "یافتههای پژوهش ما نشان میدهد که رابطه مثبت معنادار میان پرش ذهن و خلاقیت، هوش و عملکرد وجود دارد."
اریک شوماخر، استاد روانشناسی و از محققان دیگر این مطالعه توضیح داد: "ممکن است افرادی با ذهن سرگردان، ظرفیت مغزی بالایی داشته و قادر نباشند جلوی سرگردانی ذهنشان را بگیرند."
در این تحقیق عملکرد مغز ۱۰۰ نفر با امآرآی بررسی شده است. در حالی که اسکن مغزی انجام میشد، شرکت کننده برای مدت ۵ دقیقه بر یک نقطه ثابت تمرکز کرده بودند. سپس این دادهها با میزان خلاقیت و نتایج پرسشنامهای درباره میزان سردرگمی روزانه شرکتکنندگان مقایسه شده است.
پژوهشگران دریافتند کسانی که که سرگردانی ذهنی بیشتری را گزارش داده بودند، خلاقترند و سیستم مغزی کارآمدتری از آنها در دستگاه امآرآی ثبت شده بود.
آقای شوماخر با آوردن مثال از یافتههای پژوهشگران گفت: "نتایج این تحقیق، من را به یاد پروفسوری میاندازد که نبوغ زیادی دارد اما در دنیای خودش غرق است و بعضی اوقات به محیط اطرافش بیتوجه است. یا دانش آموزان مدرسهای که از همکلاسیهای خود به مراتب جلوتر هستند و در حالیکه ممکن است همکلاسیهایشان چیزی را در ۵ دقیقه یاد بگیرند، آنها کارشان را در یک دقیقه تمام کرده و ذهنشان شروع به پرش میکند."
اما، تحقیقات دیگر که رابطه میان کارکرد دانش آموزان و سرگردانی ذهنی را بررسی میکنند، نشان میدهند دانش آموزانی که با پرش ذهنی دست و پنجه نرم میکنند، در آزمون ورود به دانشگاه (اسایتی) چندان موفق به نظر نمیرسند.
همچنین، نتیجه یک تحقیق دیگر نشان میدهد که یک ارتباط منفی معنیدار میان درک مطلب و پریشانی ذهنی در نوجوانان و بالغان وجود دارد. یکی از دلایل آن عدم تمرکز ذهن عنوان شده است.
هرچند در یافتههای پژوهش دانشکده فنی جورجیا تفاوتی میان پرش ذهن زن و مرد دیده نشده، اما پیشتر مطالعهای درباره میزان رضایت از زندگی و خیالبافی انجام شده بود که نشان داد تعداد دفعاتی که مردان خیالبافی میکنند با میزان رضایتشان از زندگی رابطه منفی دارد ولی در مورد زنها آنچه با میزان رضایت از زندگی رابطه منفی دارد کیفیت خیالبافی آنهاست.